فاتح خیبر

               

 سلام بر مولا و سرورم امام سید علی خامنه ای!

مولا و آقای من، سالهاست که دلتنگیم از روزهای بدون خمینی، روزگاری که رفت و جماران و آن صندلی خالی حسرتی شد بر دلهای سوخته مان؛ که چه زود گذشت و چه تلخ بود نبودن امام روح الله که مولایمان علی علیه السلام در فقدان حضرت رسول صلی الله علیه و آله فرمود: "اصبنابک یا حبیب قلوبنا فما أعظم المصیبة .... وحیث فقدناک "

سید و مولای من ! چه دلتنگیم برای روزهای مردانی با دلهای صاف و بی غل و غش، که هرآنچه به زبان می آوردند دلهایشان نیز همان را تصدیق می کرد. آنان که گفتند" لبیک یا روح الله" و صادقانه آمدند و صادقانه پرواز کردند.........

کلید واژه: سیدعلی خامنه ای ،فتنه، فتح خیبر، صهیونیسم، شهادت

و دنیا شد سکوی پروازشان به سوی رضوان الهی بی آنکه زروسیمی بیندوزند که: "من المؤمنین رجال صدقوا ما عاهد الله علیه[1]"

مولا و آقای من شهادت گرچه بسیاری از جوانانمان را پر پرواز داد و فقدانشان جانمان را به درد می آورد، اما اگر نبودند شهدای هشت سال دفاع مقدس و اگر نبود صفوف به هم پیچیده ارواح طیبیه شان در جای جای این سرزمین و دیار، به یقین در میان هوسها و روزمرگی ها دفن شده بودیم و معرفتی در جانمان رشد پیدا نمی کرد که: " إن الله اشتری من المؤمنین أنفسهم بأن لهم الجنة[2]"

سرور و آقای من زمانی که سر جد بزرگوارت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) بر سینه پسر عمش علی علیه السلام بود،فتنه گران در سقیفه به دنبال عملی کردن نقشه های شوم خود بودند، تا بغض دیرینه ی خود را نسبت به علی نشان دهند و حق مسلمش را غصب کنند. همان هایی که روزی با بخاً بخاً یا علی به او تهنیت گفتند، بعد از وفات رسول بزرگوار،حتی به او تعزیت هم نگفتند؛ این را گفتم تا بگویم،امام سید علی! امروز نیز هستند کسانی که بغض ولایت تورا در دل دارند، و دلهایشان پر از وسوسه های مخالفت و بی تقوایی نسبت به ولی امرشان است. کسانی که نه حق را می شناسند و نه جایگاه آن را می دانند.، غافل از اینکه: الحق مع العلی و العلی مع الحق !

سید و مولای من! آنان که روزگاری مجالی یافتند، منافقانه در کنارت قرار گرفتند. و دم از جامعه مدنی و آزادیهای تعریف نشده زدند و جام تلخ دروغ و فریبشان را در کامت ریختند. اکنون نیز اگر مجالی بیابند از در دیگر نفاق بیرون خواهند آمد اما این وعده الهی است که « إنّ المنافقین یخادعون الله و هو خادعهم[3]».

سید وآقای من! روزگاری نه چندان دور، فتنه گران دست آموزی آمدند که قصد داشتند در لوای رنگ و رنگ آمیزی، به وجود خود تعین و شخصیت بخشند، و رنگ شد وسیله ای برای اثبات هویتشان، چرا که نا اهلان و ناکثان، بر این شعارند که هدف وسیله را توجیه می کند. زمانی قرآن را بر نیزه می کنند و زمانی مردم را رنگ می زنند.هیهات که هر سبزی سرانجام زرد خواهد شد،چرا که کمال و ماندگاری انسان در بی رنگی اوست و آقای من تو در قله ی بی رنگیها جاداری.......

و تویی مصداق کلام: " الذین قالو ربنا الله ثم استقاموا تتنزل علیهم الملائکة ألا تخافوا و لا تحزنوا...."[4]

رهبر و امام من، یادت هست که زمانی جد بزرگوارت علی علیه السلام فاتحانه به دل خیبر زد و لانه فتنه و فساد یهود را در هم ریخت؛ قلعه ای که پایگاه نقشه های شوم و مکارانه ی قوم عهدشکن یهود بود که : "مکروا و مکر الله و الله خیر الماکرین[5]".

آنگاه با دستان پرتوانش، که قوت از ایمان و اخلاص بی بدیلش می گرفت در خیبر را از جای کند و یهود را رسوا ساخت که ید الله فوق ایدیهم[6]

و اکنون آقای من، روزگار، علی دیگری را می طلبدتا با اراده و دستان پرتوانش و با امداد از تأییدات حضرت ولی عصر روحی و ارواحنا فدا بار دیگر قلعه نفاق و شوم و قلعه خیبر صهیونیسم را فتح کند، و این غاصبان بزدل را از صفحه روزگار محو نماید، که اماممان فرمود: اسرائیل باید از صفحه روزگار محو شود( و خواهد شد انشاءالله) و یقین دارم که اینک تویی فاتح این خیمه شوم شیطانی صهیونیسم و این وعده الهی است که : "و نرید أن نمن علی الذین استضعفوا فی الارض و نجعلهم ائمة و نجعلهم الوارثین[7]"

امامم، رهبرم، آقایم، تو تنها نیستی، بار دیگر چون جد بزرگوارت خطبه ای بخوان و ندای این عمار و این ذو الشهادتین سرده، آنگاه ببین که چگونه عشاق شهادت به دور شمع وجودت حلقه خواهند زد، و آوای لبیک یا خامنه ای سر خواهند داد.بدان که دیگر ندای هل من ناصر ینصرنی بی جواب نخواهد ماند.

عزیز دلم، تلخی دوران ، گردو غبار پیری بر چهره ات نشانده اما روز به روز بر زیبایی ظاهر و باطنت می افزاید،و این نیست جز حب و ولایت حضرت ولی عصر که با روح و جانت عجین گشته و سرچشمه این زیبایی، از ناحیه عنایات و جذبه های حضرت ولی عصر روحی و ارواح العالمین الفداء می باشد.دور نیست زمان ظهور و دیدن دولت یار، که بانگ انا بقیة الله در تمام عالم طنین افکند.

---

[1]- احزاب 23

- توبه 111[2]

- نساء 142[3]

- فصلت 30[4]

- ال عمران 54[5]

- فتح 10[6]

- قصص 5[7]