آفتاب حُسن

ای آفتاب حُسن برون آ، دمی ز ابر* آن چهره مشعشع تابانم آرزوست

آفتاب حُسن

ای آفتاب حُسن برون آ، دمی ز ابر* آن چهره مشعشع تابانم آرزوست

شهدا شمع محفل بشریتند

مثل شهید، مثل شمع است که خدمتش از نوع سوخته‌شدن و فانی شدن و پرتوافکندن است تا دیگران در این پرتو که به بهای نیستی او تمام شده بنشینند و آسایش بیابند و کار خویش را انجام دهند.


شهدا شمع محفل بشریت‌اند و محفل بشریت را روشن کردند. اگر این محفل تاریک می‌ماند هیچ دستگاهی نمی‌توانست کار خود را آغازکند یا ادامه دهد.


هیچ وقت خون شهید هدر نمی‌رود، خون شهید هر قطره‌اش تبدیل به صدها قطره و هزارها قطره، بلکه به دریایی از خون می‌گردد و در پیکر اجتماع وارد می‌شود.


شهادت تزریق خون است به پیکراجتماع و این شهدا هستند که به پیکر اجتماع و در رگهای اجتماع خون جدید وارد می‌کنند.


علی(ع) به امید شهادت زنده بود. اگر این امید را از او می‌گرفتند خیری در زندگی نمی‌دید و زندگی برایش بی‌معنی و بی‌مفهوم بود.


گریه بر شهید، شرکت در حماسه‌ی او و هماهنگی با روح او و موافقت با نشاط او و حرکت در موج اوست.


منطق شهید، منطقی است آمیخته با منطق عشق از یک طرف و منطق اصلاح و مصلح از طرف دیگر.


شهید به خون خود و در حقیقت به تمام وجود و هستی خود ارزش و ابدیت و جاودانگی می‌بخشد.


شهید، شهید، کلمه‌ی دیگری جای این کلمه را نمی‌گیرد و نمی‌تواند بگیرد.


                                                                              شهید مطهری

 

هدایت باطنی معصومین دربیان امام هادی علیه السلام

هدایت باطنی، فیضی درونی است که از ناحیه خدای سبحان به قلوب نورانی ائمه علیهم‌السلام و از آنجا به دل های مؤمنان می‌رسد. این نکته را می‌توان از روایتی نیز که در ذیل آیه شریفه وما تشاءون إلاّ أن یشاء الله وارد است استفاده کرد. به نقل از حضرت امام هادی علیه‌السلام چنین آمده است: «إنّ الله جعل قلوب الأئمّة مورداً لإرادته فإذا شاء الله شیئاً شاءوه، و هو قول الله: (و ما تشاؤون إلاّ أن یشاء الله)».در این روایت چنین نقل شده که: دل های ما ظرف اراده خداست؛ «قلوبنا أوعیة لمشیّة الله». 

 
خداوند هر کاری را در عالم اراده کند، از قلب امام می‌گذراند و امام با این روش از امور عالم آگاهی می‌یابد. اراده خدای سبحان، کاری از کارهای آن حضرت و صفت فعل اوست و فعل خدا چون خارج از ذات اوست افزون بر اینکه موجودی امکانی است و باید از موجود ممکن انتزاع شود، محلّ خاص می‌طلبد، و دل امام آشیانه اراده خداست؛ چنان‌که در برخی تعابیر آمده است: «إنّ الإمام وَکْرٌ لإرادة الله عزّوجلّ». قلب امام آشیانه اراده الهی است؛ ازاین‌رو امام از آنچه در جهان می‌گذرد آگاه است. همچنین هر مقام و فیضی نصیب هر کس بشود به برکت و وساطت امام است؛ چنان‌که پذیرش و صعود اعمال و عقاید دیگران در پی پذیرش و صعود عقیده و عمل اوست. زیرا وقتی هویت انسان کاملْ امام هویت های سالکان صالح شد عقیده او امام عقاید و خُلق او امام اخلاق و عمل خیر وی امام اعمال نیک دیگران خواهد بود. 
 

درس‌هایی از مکتب امام هادی(ع)

یکی از مباحثی که از صدر اسلام تاکنون بحث‌های گوناگونی را در میان مسلمین داشته است بحث جبر و اختیار می‌باشد. البته این مسأله در زمان‌ها و موقعیت‌های مختلف صورت‌های متفاوتی را نیز در میان مسلمین داشته است که می‌توان اعتقاد به تأثیر شانس در موفقیت‌ها و شکست‌ها را یکی از فروع آن دانست. متأسفانه تأثیر این اعتقاد در گذشته نیز در میان مسلمین بسیار فراگیر بوده است به نحوی که حتی بعضی شیعیان در گفتارشان برای این عامل نقش بسزائی قائل می‌شدند.

آن گونه که به خصوص در دوران امامت امام هادی، علیه‌السلام، شیعیان تأثیرات بیشتری از این اعتقادات گرفته و بخشِ مهمی از سخنانِ محدودی که از امام هادی علیه‌السلام به دست ما رسیده است، در بطلان جبر و مسائل مربوط به آن، همچون شانس، می‌باشد. برای نمونه یکی از شیعیان آن حضرت به نام حسن بن مسعود می‌گوید: خدمت امام هادى علیه‌السلام رسیدم- در حالى که انگشتم خراش خورده؛ و شانه‏ام در اثر برخورد با راکبى صدمه دیده بود، و نیز در اثر ورود به ازدحام مردم برخى از لباس‌هایم پاره شده بود، ناگهان بر زبان آوردم که: اى روز، خدا مرا از شرّ تو نجات دهد، چقدر تو شوم بودى!   
 
ادامه مطلب ...