شفاعت گران عرصه ى محشر، بنابر آموزه هاى اسلامى بسیارند: انبیا، اوصیا، مؤمنان
واقعى، ملائکه، ( رسول الله (ص): الشفاعه للأنبیاء و الاوصیاء و المؤمنین و
الملائکه. بحارالانوار: ج 8، ص 5، ح 75. )اهل بیت علیهم السلام و محبان ایشان، (
الامام على (ع): لنا شفاعه و لاهل مودتنا شفاعه... الخصال: ص 624، ح 10. )شهدا،علماى ربانى، ( رسول الله (ص): ثلاثه یشفعون الى الله عزوجل فیشفعون: الانبیا،
ثم العلماء ثم شهداء الخصال: ص 156 ح 197. )قرآن، ( رسول الله (ص): تعلموا القرآن
فانه شافع یوم القیامه.مسند احمد:ح 22219.
الامام على (ع): واعلموا انه شافع
مشفع و قائل مصدق و انه من شفع له القرآن یوم القیامه شفع فیه.نهج البلاغه: خطبه ى
176. ) ...
اما در میان تمام شفاعت گران روز قیامت، نام فاطمه ى زهرا علیهاالسلام همچون
خورشیدى رخشان مى درخشد؛ چرا که روایات معتبر بسیارى ( ر.ک بحارالانوار: ج 43، ص
219 تا 227. ) از جانب رسول خدا و ائمه ى اطهار علیهم السلام، شفاعت بى نظیرى را
براى آن جانب وعده مى دهند؛ شفاعتى چنان گسترده که نه تنها محبان آن حضرت و
دوستداران ذریه ى او را شامل مى شود، بلکه تمام محبت ورزان به دوستان یا دوستان
دوستان او را نیز در بر مى گیرد.
در این مقام، به ذکر خلاصه ى مضمون چند حدیث
شریف، که ترسیم نماى شفاعت فراگیر آن حضرت در عرصه ى قیامت مى باشد، تبرک و تیمن
مى جوییم: ...........ادامه مطلب
یکى از مصادیق شناخته شده ى «کوثر» که در تفاسیر شیعه و سنى وارد و در بین همه
مسلمین شایع گردیده است، حوض و نهر کوثر در بهشت مى باشد؛ حوضى که مؤمنان مى بایست
براى لیاقت یابى حضور در بهشت، از آب پاک و پاک کننده ى آن بنوشند تا ظرفیت و لیاقت
ورود به حرم کبریایى را بیابند.
این چه آبى است که مى بایست از سرچشمه ى طهارت
کوثر به کام تشنه ى مؤمنان نوشانیده شود تا لیاقت ورود به بهشت برین حاصل آید؟
این «کوثر بهشتى» چه نسبتى با وجود فاطمه ى زهرا علیهاالسلام که همان «کوثر
محمدى» است، دارد؟
اینها سؤالاتى است که که عقل و تصور ما از درکش عاجز است،
شاید بتوان تنها به همین اندازه فهمید که کوثر، سرچشمه اى است در بهشت که صاحب آن،
پیامبرو ساقى آن، امیرمؤمنان و حقیقت آن باطن فاطمه ى زهرا علیهاالسلام است.
عظمت بى همانند کوثر، آنگاه رخ مى نماید که علاوه بر سوره ى کوثر، در حدیث
تاریخى ثقلین نیز به دیده ى دقت و حکمت بنگریم: دو میراث گران سنگ در میان شما بر
جاى مى نهیم: کتاب خدا و عترتم. این دو از هم جدا نخواهند شد تا در حوض، بر من وارد
آیند. [ انى تارک فیکم الثقلین: کتاب الله و عترتى... و لن یفترقا حتى یردا على
الحوض. برخى از منابع اهل سنت که حدیث فوق را نقل کرده اند عبارتند از: صحیح ترمذى،
محمد بن عیسى ترمذى (متوفاى 279 هجرى): ج 5، ص 238 و ص 199. ینابیع الموده، قندوزى
حنفى، ص 33 و 45. تفسیر ابن کثیر، اسماعیل بن عمر (متوفاى 774)، ج 4، ص 113. المعجم
الکبیر، طبرانى (متوفاى 360 هجرى)؛ ص 137. ]
مثل شهید، مثل شمع است که خدمتش از نوع سوختهشدن و فانی شدن و پرتوافکندن است تا دیگران در این پرتو که به بهای نیستی او تمام شده بنشینند و آسایش بیابند و کار خویش را انجام دهند.
شهدا شمع محفل بشریتاند و محفل بشریت را روشن کردند. اگر این محفل تاریک میماند هیچ دستگاهی نمیتوانست کار خود را آغازکند یا ادامه دهد.
هیچ وقت خون شهید هدر نمیرود، خون شهید هر قطرهاش تبدیل به صدها قطره و هزارها قطره، بلکه به دریایی از خون میگردد و در پیکر اجتماع وارد میشود.
شهادت تزریق خون است به پیکراجتماع و این شهدا هستند که به پیکر اجتماع و در رگهای اجتماع خون جدید وارد میکنند.
علی(ع) به امید شهادت زنده بود. اگر این امید را از او میگرفتند خیری در زندگی نمیدید و زندگی برایش بیمعنی و بیمفهوم بود.
گریه بر شهید، شرکت در حماسهی او و هماهنگی با روح او و موافقت با نشاط او و حرکت در موج اوست.
منطق شهید، منطقی است آمیخته با منطق عشق از یک طرف و منطق اصلاح و مصلح از طرف دیگر.
شهید به خون خود و در حقیقت به تمام وجود و هستی خود ارزش و ابدیت و جاودانگی میبخشد.
شهید، شهید، کلمهی دیگری جای این کلمه را نمیگیرد و نمیتواند بگیرد.
شهید مطهری
یکی از مباحثی که از صدر اسلام تاکنون بحثهای گوناگونی را در میان مسلمین داشته است بحث جبر و اختیار میباشد. البته این مسأله در زمانها و موقعیتهای مختلف صورتهای متفاوتی را نیز در میان مسلمین داشته است که میتوان اعتقاد به تأثیر شانس در موفقیتها و شکستها را یکی از فروع آن دانست. متأسفانه تأثیر این اعتقاد در گذشته نیز در میان مسلمین بسیار فراگیر بوده است به نحوی که حتی بعضی شیعیان در گفتارشان برای این عامل نقش بسزائی قائل میشدند.