پایان‌نامه

آقای حسین شریعتمداری امروز در واکنش به این وبلاگ گفتند:

«غلط کرده هر کس وبلاگ زده».

 

این وبلاگ حاوی همه‌ی نظرات ایشان به مدت بیش از 4 سال از حساس‌ترین دوره‌ی تاریخ انقلاب (یعنی از اردیبهشت سال 1388 تا خردادماه 1392) بود و در این دوره‌ی چهارساله سعی می‌شد بدون فوت وقت، در اولین دقایق دسترسی به مطالب ایشان، آن را بازنشر کنیم. از همان ابتدای ایجاد هم اعلام شد که وبلاگ توسط ایشان اداره نمی‌شود و باب هرگونه تعامل با مخاطب و هر نظر و پاسخی را بستیم. تا کنون نیز هیچ اعتراضی نسبت به وبلاگ از سوی ایشان یا روزنامه کیهان به هیچ طریقی به ما اعلام نشده بود.

بدین وسیله بعد از هشت و نیم سال از ایجاد این وبلاگ، مراتب قدردانیمان را نسبت به لطف ایشان اعلام می‌کنیم و از اینکه در دورانی به دلیل فقدان دسترسیِ یکجا به یادداشت‌های ایشان این وبلاگ را راه‌اندازی کردیم و در نهایت امانت‌داری در انتشار یادداشت‌ها، مصاحبه‌ها و سخنرانی‌های ایشان کوشیدیم از درگاه خداوند منان مغفرت و تمنای جبران خسران و اتلاف عمر داریم.

والعاقبة للمتقین

مدیر وبلاگ

احضاریه

ديروز پايگاه اطلاع‌رساني دولت از احضاريه‌اي که دادگاه براي دکتر احمدي‌نژاد فرستاده است خبر داد. به گزارش اين پايگاه «شعبه 76 دادگاه کيفري استان تهران، محمود احمدي‌نژاد، رئيس‌جمهور را با شکايت علي لاريجاني، رئيس‌مجلس شوراي اسلامي به دادگاه احضار کرده است». تاريخ رسيدگي به اين شکايت 5 آذرماه 1392 يعني نزديک به 4 ماه بعد از پايان مسئوليت 8ساله رئيس‌جمهور محترم تعيين شده است!

 خبر شکايت از رئيس‌جمهور و احضار ايشان به دادگاه بلافاصله پس از اعلام در صدر اخبار رسانه‌هاي خارجي قرار گرفت و در داخل کشور اين پرسش را پديد آورد که چه کساني و با چه انگيزه‌اي دست به اينگونه اقدامات مي‌زنند؟! آيا مسئولان محترم قوه ‌قضائيه از صدور و ابلاغ اين احضاريه براي رئيس‌جمهور محترم باخبر بوده‌اند؟ اگر پاسخ مثبت است، کدام انگيزه و چه ضرورت فوري و فوتي در ميان بوده است که تأخير در صدور و ابلاغ اين احضاريه را جايز ندانسته! و براي ابلاغ آن در شرايط حساس کنوني کشور عجله داشته‌اند؟! آنهم احضاريه‌اي که با تاريخ تشکيل دادگاه بيش از 6ماه فاصله دارد؟!

ادامه نوشته

ماشاءالله‌،‌حزب‌الله...

1- آوردگاه «جمل» است. آتش جنگ فرو نشسته و امير مؤمنان عليه‌السلام در حالي که چشم فتنه را کور کرده‌اند، با تأسف به کشته شدگان سپاه فريب مي‌نگرند و در وصف جنگ‌افروزان فتنه‌گر که بعد از آنهمه رجزخواني و خط و نشان کشيدن‌ها به سختي شکست خورده و به خاک مذلت افتاده‌اند مي‌فرمايند؛
«و قد ارعدوا و ابرقوا و مع هذين الامرين الفشل ولسنا نرعد حتي نوقع و‌لانسيل حتي نمطر... اصحاب فتنه جمل چون رعد غريدند و مثل برق جرقه زده و از جاي برآمدند اما، علي‌رغم آنهمه لاف گزاف، هنگام کارزار، ناتوان و ترسان بودند و از هم گسيخته و پراکنده شدند، ولي ما، خروش برنمي‌داريم مگر آن که دست به عمل مي‌زنيم و هرگز نمي‌باريم مگر آن که سيل به راه مي‌ اندازيم».
حضرت پيش از آغاز جنگ و هنگامي که پرچم را به دست فرزندش محمد حنفيه مي‌سپرد، خطاب به او فرموده بود؛ «اگر کوه‌ها از جاي کنده شدند، تو بر جاي خويش بمان، دندان‌ها را بر هم بفشار، جمجمه‌ات را به خدا بسپار، پاي بر زمين کوب و چشم به دور دست‌هاي سپاه دشمن بدوز، بيم به خود راه مده و بدان که پيروزي از جانب خداست».
2- بعد از ثبت‌نام آقاي هاشمي رفسنجاني به عنوان نامزد انتخابات رياست‌‌جمهوري يازدهم، که متأسفانه در قاب مشترک اصحاب فتنه و حلقه انحرافي صورت پذيرفت، رسانه‌ها و مقامات خارجي و دنباله‌هاي داخلي آنها در اقدامي هماهنگ و مانند دهها مورد مشابه ديگر، صدا به هلهله بلند کردند و صفحات اول روزنامه‌ها و خروجي سايت‌ها را از اين توهم انباشتند که چه نشسته‌ايد؟! کار نظام و انقلاب تمام شد! و حزب‌الله مي‌رود که خانه‌نشيني پيشه کند! و...

ادامه نوشته

طبل‌هاي توخالي!


شايد اين پيش‌بيني درست از آب در نيايد و شايد هم براي اين که درست از آب در نيايد، شخصيت‌هاي مورد اشاره در آن، تغيير وضعيت بدهند. ولي در هر دو صورت، مباني و دلايلي که اين پيش‌بيني را پيش کشيده و داشته‌هايي که به اين برداشت انجاميده از ضريب صحت بالايي برخوردار است... اين پيش‌بيني را در سه محور دنبال مي‌کنيم. بخوانيد؛
1- آقاي هاشمي رفسنجاني به اين علت که اطمينان دارد در صورت نامزدي براي رياست جمهوري يازدهم، صلاحيتش تأييد خواهد شد، نامزد نمي‌شود! چرا؟! براي آن که بعد از ثبت‌نام به عنوان کانديداي رياست جمهوري يازدهم، نوبت به انتخابات مي‌رسد و آقاي هاشمي نيز مانند ساير نامزدها بايد نامزدي خود را در ميدان انتخاب مردم قرار بدهد و اين همان ميداني است که جناب آقاي رفسنجاني از ورود به آن بيم دارد، زيرا برخلاف آنچه گروه‌هاي مأموريت يافته در ملاقات‌هاي پي‌درپي با ايشان ادعا مي‌کنند. آقاي هاشمي به خوبي مي‌داند که پايگاه مردمي قابل توجهي ندارد و از سالن وزن‌کشي نامزدهاي رياست جمهوري يازدهم، «سنگين وزن» بيرون نخواهد آمد. در اين حالت، از يکسو پوچ بودن ادعاهاي لاف‌گونه اصلاح‌طلبان و گزافه‌سرايي‌هاي اصحاب فتنه درباره پايگاه مردمي گسترده! آقاي هاشمي برملا خواهد شد که ضربه سنگين ديگري براي آنهاست و از سوي ديگر- با عرض پوزش- فرصت «بازي با مشت بسته»! را از جناب رفسنجاني سلب خواهد کرد. آقاي هاشمي علي‌رغم آن که وانمود مي‌کند براي درخواست‌هاي مکرر گروه‌ها- مأموريت يافته- ارزش و احترام قائل است، آنها را فسقلي‌تر از آن مي‌داند که با طناب پوسيده چند وبلاگ‌نويس و يا آدم‌هاي تازه به دوران رسيده وارد چاه شود.

ادامه نوشته

چه کسي بايد شرمنده باشد؟!

اين روزها برخي از اصحاب فتنه و دست‌اندرکاران دولت‌هاي موسوم به سازندگي و اصلاحات با استناد به برخي از ايرادهاي جدي و مواضع غيراصولي دولت آقاي احمدي‌نژاد که طي دو سال گذشته بروز و ظهور داشته است، زبان به طعنه اصولگرايان و توده‌هاي عظيم مردمي که به وي رأي داده و از او حمايت کرده بودند، گشوده و ادعا مي‌کنند حق با آنها بوده است که از ابتدا با رياست‌جمهوري احمدي‌نژاد مخالفت کرده بودند و با حالتي عوامانه اداي افراد هوشمند و اهل‌‌بصيرت! را درمي‌آورند و اين ترجيع‌بند را عليه اصولگرايان تکرار مي‌کنند که «ديديد حق با ما بود»؟!
درباره اين شگرد دم دستي و اينکه حق با چه کساني بوده است، گفتني‌هايي هست؛
1- ابتدا بايد ديد که اصحاب فتنه و برخي از دست‌اندرکاران دولت‌هاي سازندگي و اصلاحات با کدام احمدي‌نژاد مخالفت مي‌کردند و کداميک از ويژگي‌ها و خصوصيات ايشان را نمي‌پسنديدند؟! و در همان حال اصولگرايان از کدام احمدي‌نژاد حمايت کرده و براي ادامه رياست جمهوري ايشان در دوره دهم توان فراواني را به ميدان آورده بودند؟ آقاي دکتر احمدي‌نژاد سال 88 داراي خصوصيات و امتيازات برجسته‌اي بود که نه فقط هيچيک از رؤساي جمهور و دولتمردان دولت‌هاي سازندگي و اصلاحات از آن-يا بسياري از آن امتيازات- برخوردار نبودند بلکه در مواردي يکصد و هشتاد درجه با آن امتيازات برجسته و کم‌نظير فاصله داشتند. از جمله آن امتيازات مي‌توان به چند نمونه زير اشاره کرد:
الف- دولت‌هاي سازندگي و اصلاحات حلقه بسته‌اي از مديران و مسئولان را پديد آورده و مسئوليت‌ها را به گونه‌اي که انگار ارثيه پدري آنهاست، در ميان خود تقسيم کرده بودند و اين مسئوليت‌ها را با تغيير دولت‌ها به يکديگر پاس مي‌دادند. احمدي‌نژاد اين حلقه بسته را شکافت و مسئوليت‌ها را به نيروهاي جديد و تازه‌‌‌نفسي واگذار کرد که علي‌رغم توانمندي‌هاي فراوان هرگز به آنان اجازه و فرصت ورود به حلقه مورد اشاره، داده نشده بود.

ادامه نوشته

آب هم از آب تكان نمي خورد!

خداي مهربان بر درجات شهيد محراب، حضرت آيت الله دستغيب شيرازي بيفزايد. آن شهيد بزرگوار درباره شرايط استعاذه- پناه بردن به خدا از شر شيطان- تمثيل گويا و زيبايي داشت و مي فرمود «اگر همراه خود غذايي كه باب ميل سگ است داشته باشيد، حتي در صورتي كه آن را از چشم پنهان كرده و مثلا در پارچه اي پيچيده باشيد، سگ گرسنه با حس بويايي و شامّه تيزي كه دارد، به دنبال شما راه مي افتد، چرا كه گرسنه است و غذاي باب ميل خود را نزد شما مي يابد. در اين حالت اگر ده ها بار هم او را برانيد و بر سرش فرياد برآريد، دست از تعقيب شما برنمي دارد. دل انسان هم از همين زاويه مورد توجه شيطان است. كسي كه صفات زشتي نظير حب جاه، مقام دوستي، شهرت طلبي، حب دنيا، قدرت طلبي، حسادت، بخل و... را در دل خويش جاي داده است، درون خود را به چراگاه شيطان تبديل كرده است و مادام كه اين صفات زشت را در دل دارد، اگر هزاران بار هم به زبان «اعوذ بالله من الشيطان الرجيم» بگويد، نتيجه اي ندارد، زيرا در حالي به زبان شيطان را مي راند كه در عمل، او را به ميهماني دل خويش دعوت كرده و برايش سفره گسترده است. براي رهايي از شر شيطان كه «عدو مبين» است بايد آن صفات زشت را از دل خود بيرون بريزد- برگرفته و اقتباس از كتاب استعاذه شهيد دستغيب شيرازي».
اين روزها برخي از كساني كه به گونه اي آشكار و به گواهي صدها سند غيرقابل انكار در جريان فتنه 88 نقش ستون پنجم مثلث آمريكا، اسرائيل و انگليس را برعهده داشته اند و «مفسد في الارض» گوياترين واژه براي نشان دادن وطن فروشي و خيانت آنان است، به ظاهر- تاكيد مي شود كه به ظاهر- براي كانديداتوري در انتخابات رياست جمهوري پيش روي خيز برداشته اند و با سازي كه به وضوح از آن سوي مرزها كوك شده است، ترانه بازگشت به مسئوليت هاي كليدي نظام را زمزمه مي كنند. كه بايد پرسيد در كجاي دنيا و براساس كدام نظام حقوقي در جهان، به ستون پنجم شناخته شده دشمن اجازه نفس كشيدن مي دهند؟! نامزد شدن براي پست هاي كليدي كه جاي خود دارد! آيا سران و عوامل فتنه آمريكايي- اسرائيلي 88 مي توانند فقط يك نمونه -تأكيد مي شود فقط يك نمونه- از اقدامات پلشت خويش را آدرس بدهند كه با توصيه مستقيم مثلث آمريكا، اسرائيل و انگليس صورت نگرفته باشد؟! آيا، ادعاي تقلب در انتخابات، با هدف مشخص حمله به جمهوريت نظام و به توصيه جرج سوروس صهيونيست مطرح نشده بود؟! آيا شعار نه غزه، نه لبنان، جانم فداي ايران!! خواسته رژيم صهيونيستي براي روز قدس نبود؟! و آيا شعار به نفع آمريكا در روز جهاني مبارزه با استكبار، حذف قيد اسلام از جمهوري اسلامي ايران، دريافت كمك مالي از ملك عبدالله سعودي و چند كشور اروپايي، ائتلاف آشكار و اعلام شده با منافقين و بهايي ها و سلطنت طلب ها و ماركسيست ها و كومه له و عبدالمالك ريگي... و صدها جنايت ديگر از سوي سران و عوامل فتنه صورت نپذيرفته بود؟ و آيا اين همه، مصداق بارز خيانت و جنايت نيست؟! و آيا شيمون پرز با تأكيد بر اين كه «اصلاح طلبان بزرگترين سرمايه اسرائيل در ايران هستند»! و نتانياهو با اعلام اين كه «اصلاح طلبان به نمايندگي از اسرائيل با جمهوري اسلامي مي جنگند»! و اوباما، با انتشار اين بيانيه كه «حمايت از جنبش سبز(!) يكي از اهداف استراتژيك آمريكاست»! بر هويت وطن فروشانه اصحاب و سران فتنه انگشت تأييد و تأكيد نگذاشته بودند؟!

ادامه نوشته

پايان بزرگراه با احتياط برانيد!

سفرهاي استاني يكي از كارآمدترين برنامه هاي دولت نهم بود كه در ميان خدمات فراوان دوره اول رياست جمهوري آقاي احمدي نژاد برجستگي و دستاوردهاي مثال زدني و تحول آفرين داشت. امروزه اما، اگرچه آقاي رئيس جمهور اعلام كرده است كه براي سرعت بخشيدن به پروژه هاي نيمه تمام و در ادامه خدمت رساني به مردم، عازم سفرهاي استاني شده است ولي آنچه در جريان سفرهاي اخير پررنگ تر از افتتاح اين طرح و آن پروژه به چشم مي خورد، هزينه كلان و نجومي از بيت المال براي تبليغ انتخاباتي به نفع نامزد احتمالي حلقه انحرافي و در همان حال، تنش آفريني و حاشيه سازي با حمله به دشمنان فرضي است و باز هم مثل هميشه، بي آن كه براي اثبات ادعاهاي خود هيچ سندي ارائه كند و يا از افراد و جرياناتي كه مدعي است در مسير خدمت رساني ايشان سنگ اندازي مي كنند، كمترين نام و نشان و مشخصاتي بر زبان آورد.
آقاي احمدي نژاد ادعا مي كند؛
«اگر طرح هدفمندي يارانه ها تا مرحله آخر انجام مي شد قرار بود كه هر فرد 250 هزارتومان يارانه نقدي دريافت كند كه متاسفانه با مخالفت رو به رو شد و گفتند با اين كار مردم را تنبل و پول را به بيكاران مي دهيد».
«اگر از جمعيت 75 ميليوني كشور 30 ميليون نفر آماده كار در اقتصاد فعال شوند و براي ساختن كشور كار كنند انقلابي اقتصادي برپا مي شود».
«مي گويند باهات برخورد مي كنيم!... شما عددي نيستيد در برابر ملت كه بخواهيد برخورد كنيد... اگر گوشه اي از پرونده شما را بالا ببريم ديگر جايي در بين ملت نخواهيد داشت»!
«برخي تصور مي كنند وقتي انقلاب ايجاد و جمهوري اسلامي برپا شد ديگر كاري نمانده و همه چيز تمام شده است، در حالي كه ما در ابتداي راه هستيم».
و ادعاهاي ديگري از اين دست كه درباره آن گفتني هايي هست؛

ادامه نوشته

غول به چراغ جادو برنمي گردد!

تروريسم، غولي است كه آمريكا از چراغ جادو بيرون آورده و براي مقابله با دشمنان رام نشدني و يا دشمنان فرضي خود به كار گرفته بود. اما، امروزه به نظر مي رسد كه مهار اين غول از دست آمريكا خارج شده و قصد بازگشت دوباره به چراغ جادو را ندارد.
خانم ا ما اسكاي- EMMA SKY- مشاور انگليسي ژنرال «اوديرنو»، جانشين ژنرال پترائوس و فرمانده نيروهاي نظامي آمريكا در عراق بود. خانم اسكاي كه به استخدام ارتش آمريكا درآمده و چند ماهي نيز فرماندار شهر كركوك بوده است در مقاله گزارش گونه اي در روزنامه انگليسي گاردين -دسامبر2011- مي نويسد «چرا مقامات دو سوي آتلانتيك - آمريكا و انگليس- پي آمدهاي خطرناك حمله نظامي به افغانستان و عراق و حمايت از گروههاي تروريستي را در نظر نگرفته بودند» وي در بخش ديگري از يادداشت خود با اشاره به فجايعي كه حمله نظامي آمريكا و انگليس به افغانستان و عراق در پي داشته است، مي نويسد «شايد از نظر سياستمداران ما، بعد از بيرون كشيدن نيروهايمان از افغانستان و عراق همه چيز پايان يافته باشد، ولي صدها هزار انسان كشته شده اند و به عقيده من، فاجعه آغاز شده و روزهاي انتقام در پيش است».
همان روزها، خانم هيلاري كلينتون، وزير امور خارجه وقت آمريكا در گزارشي به كنگره مي گويد «بايد به تلخي اعتراف كنم كه ما -آمريكا- گذشته مشتركي با القاعده داريم، طالبان و القاعده را 20 سال پيش، خودمان در افغانستان و پاكستان پديد آورديم و با استخدام نيرو از عربستان و ساير كشورها و تبليغ و حمايت گسترده از وهابي ها به نام اسلام، از آنها براي مقابله با شوروي استفاده كرديم، اما اكنون مهار القاعده را از دست داده ايم»

ادامه نوشته

از آلماتي تا پيونگ يانگ!

شايد تيتر يادداشت پيش روي در نگاه اول، «عجيب»! تلقي شود و اين پرسش احتمالي را در پي داشته باشد كه ميان مذاكرات ايران و كشورهاي 1+5 در «آلماتي» پايتخت قزاقستان و مناقشه اي كه اين روزها به بهانه آزمايش بمب اتمي در كره شمالي، ميان واشنگتن و «پيونگ يانگ» در جريان است چه رابطه اي مي توان يافت؟! ولي اين ماجرا، از زاويه ديگري نيز قابل بررسي است و درباره مناقشه اخير در شبه جزيره كره، احتمال ديگري نيز در ميان است. احتمالي كه اگر هم درصد آن اندك باشد، به دليل اهميت موضوع نبايد از كنار آن به سادگي عبور كرد و در اين باره گفتني هايي هست؛
1- روز يكشنبه هفته جاري- 18/1/92- طي يادداشتي در كيهان و با عنوان «دو خط موازي كه يكديگر را قطع كردند!» با اشاره به شواهد و ارائه اسنادي به نقل از مقامات رسمي آمريكايي و اروپايي آورده بوديم كه آمريكا در چالش هسته اي 10 ساله خود با ايران به بن بست رسيده است و خط تحريم اگرچه براي جمهوري اسلامي ايران مشكلاتي درپي داشته است ولي برخلاف انتظار آمريكا نه فقط آنگونه كه خانم كلينتون ادعا مي كرد و نتانياهو، آرزوي آن را در سر مي پروراند، تحريم ها «فلج اقتصادي» ايران را به دنبال نداشته و مانع ادامه فعاليت هسته اي و پيشرفت خيزش گونه علمي و تكنولوژيك كشورمان نشده است، بلكه بحران اقتصادي بي سابقه آمريكا طي 50 سال اخير (اعتراف «گيتنر» وزير خزانه داري آمريكا) و بحران مشابه در اروپا، باعث شده است كه به جاي ايران، آمريكا و متحدان اروپايي آن در آستانه فلج اقتصادي قرار گيرند تا آنجا كه «هاآرتص» با عصبانيت مي نويسد «آرامش در ايران، دهن كجي به تحريم هاست»، گاردين توضيح مي دهد كه «بحران اقتصادي غرب، تحريم ها را به نفع ايران رقم زده است» واشنگتن پست طي گزارشي نتيجه مي گيرد كه «دود تحريم ها به چشم آمريكا رفته است» و اين همه در حالي است كه ايستادگي و مقاومت 10 ساله ايران در برابر باج خواهي آمريكا و متحدانش، الگوي عزت آفريني از «مقاومت پيروز» را به دنياي برانگيخته و ملتهب كنوني- جنبش ضد سرمايه داري وال استريت در غرب و بيداري اسلامي در منطقه- پمپاژ كرده است...

ادامه نوشته

دوخط موازي كه يكديگر را قطع كردند!

1- آخرين خبرها از محل برگزاري مذاكرات ايران و 1+5 حكايت از آن دارد كه مذاكرات «آلماتي 2» بي نتيجه به پايان رسيده است. خانم كاترين اشتون كه نمايندگي 1+5 را برعهده داشت در پايان دور دوم مذاكرات به خبرنگاران گفت؛ «مواضع طرفين دور از يكديگر است و قرار است مذاكره كنندگان به پايتخت هاي خود باز گردند و پيشنهادات ارائه شده را بررسي كنند»!
مذاكرات آلماتي 2 چرا بي نتيجه پايان يافت؟ و در پايان اين مذاكرات بي نتيجه، كفه اقتدار به نفع كداميك از طرفين مذاكره سنگيني كرده است؟ براي پاسخ به اين سؤال، ابتدا بايد، فرازي از سخنان دقيق و كارشناسانه رهبر معظم انقلاب در جمع زائران حرم مطهر رضوي(ع) را مروري دوباره كرد؛
«براساس تجربه و نگاه به صحنه با دقت و كنجكاوي برداشت ما اين است كه آمريكا مايل به تمام شدن مذاكرات هسته اي نيست. آمريكايي ها دوست ندارند گفتگوهاي هسته اي تمام شود و مناقشه هسته اي حل شود؛ وگرنه چنانچه آنها مايل به اتمام اين مذاكرات و حل اين مشكل بودند، راه حل، بسيار نزديك و بسيار آسان بود. ايران در مسئله هسته اي، فقط مي خواهد حق غني سازي او- كه حق طبيعي اش است- از طرف دنيا شناخته شود؛ مسئولان كشورهائي كه مدعي هستند، اعتراف كنند كه ملت ايران حق دارد غني سازي هسته اي را براي اهداف صلح آميز در كشور خودش و به دست خودش انجام دهد؛ اين توقع زيادي است؟ اين آن چيزي است كه ما هميشه گفته ايم؛ آنها همين را نمي خواهند.»

ادامه نوشته