امسال رو دیگه می آییم خدائیش !


...


واجب فراموش شده !

قسمتهایی از سخنان مقام معظم رهبری پیرامون امر به معروف و نهی از منکر

گفتن به زبان بر همه واجب است

امر به‏ معروف‏، يك مرحله‏ ى گفتن و يك مرحله‏ ى عمل دارد. مرحله‏ى عمل، يعنى اقدام با دست و با زور. اين مرحله، امروز به عهده ‏ى حكومت است و بايد با اجازه ‏ى حكومت انجام بگيرد و لا غير. اما گفتن با زبان، بر همه واجب است و همه بايد آن را بدون ملاحظه انجام بدهند .

(19/10/1368/ دیدار با جمع كثيرى از اقشار مختلف مردم قم، سالروز قيام مردم قم)

احتمال تأثیر همه جا قطعی است

 بعضى گفته‏ اند كه بايد احتمال تأثير وجود داشته باشد. من مى‏گويم احتمال تأثير همه جا قطعى است؛ مگر در نزد حكومتهاى قلدر، قدرتمندان و سلاطين. آن‏هايند كه البته حرف حساب به گوششان فرو نمى‏ رود و اثر نمى‏كند؛ اما براى مردم چرا. براى مردم، حرف اثر دارد. بنابراين، پاسخ من اين شد كه بهترين روش براى شما كه از من سؤال كرديد، «زبان» است.

(22/02/1377/ پرسش و پاسخ دانشگاه تهران)

واقعاً معجزه مى‌كند


من همين امر به معروف و نهى از منكر زبانى را - ولو به شكل خيلى راحت و آرام و بدون هيچ خشونت و دعوايى - واقعاً يكى از معجزات اسلام مى‌دانم. مثلاً يك نفر كار خلافى مى‌كند، مى‌گويند آقا شما اين كار را نبايد مى‌كردى. اين مطلب را بگو و برو. مى‌گويد او برمى‌گردد دو تا فحش به من مى‌دهد. خيلى خوب؛ حالا دو تا فحش هم به شما بدهد؛ براى خاطر امر خدا تحمّل كنيد. اگر نفر دوم هم بگويد آقا شما بايد اين كار را نمى‌كردى؛ بدانيد اگر دعوا هم بكند، دعوايش كمتر از آنى است كه با نفر اوّل كرده است. نفر سوم و نفر دهم و نفر بيستم هم همين‌طور. بنابراين، اگر نهى از منكر باب شد و تا نفر بيستم رسيد، شما خيال مى‌كنيد آن آدم ديگر آن كار را تكرار خواهد كرد؟ نهى از منكر واقعاً معجزه مى‌كند. فقط هم زبانى؛ يديش در اختيار حكومت است؛ يعنى اگر جايى بايد با گناهكار به صورت يدى و مجازاتى برخورد كنند، فقط دستگاههايى از حكومت هستند كه مسؤول اين كارند؛ مردم نبايد بكنند. اما زبانى چرا؛ خيلى هم اثر دارد .

(04/12/1377/ پرسش و پاسخ مديران مسئول و سر دبيران نشريات دانشجويی)


بماند بقیه اش !

کوتاه کن کلام...، بماند بقیه‌اش!

مرده است احترام...، بماند بقیه‌اش!


از تیرهای حرمله یک تیر مانده بود

 آن هم نشد حرام...، بماند بقیه‌اش!


هر کس که زخمی از علی و ذوالفقار داشت؛

آمد به انتقام ...، بماند بقیه‌اش!

. . .

ادامه نوشته

«کشتگان غم تو زنده ي جاویدانند»


نواي کاروانت را شنيدم

دوباره سوي تو با سر دويدم

تمام عمر جا ماندم ولي کاش

به تو امسال ديگر مي ‌رسيدم


پ.ن : التماس دعا

ننگ به نیرنگ تو

بیانیه ی فلسفه 82 :


مرگ بر امریکا


پ.ن :آقای فریدون!نجاست خوردن شما با اجنبی توی تاریخ انقلاب، ثبت شد.سال 88 ابهت و آبروی مملکت رو رفقای حضرت عالی به باد دادند، حالا هم که نوبت شما شده ظاهرا. مرده شور ببره این دنیا رو که اینقدر زرق و برقش، کور کننده است.
حرف دیگه ای هم نداریم.


مبارک باشه

دلم نیومد توی پست قبلی با اون اسم زشتش خبر خوشحالی بنویسم به ناچار جدیدش کردم

مژده مژده یه نی نیه نازی پا گذاشت به دنیا تا یه سرباز دیگه به پادگان فلسفه۸۲ اضافه بشه

نیلوفر دوباره مامان شد قابل توجه برخی که مدیریت وبلاگ بهشون فرصت فکر کردن به این چیزا رو نمیده

خاک مرگ

شنیده اید که می گویند فلان جا را انگار خاک مرگ پاشیده اند کنایه از اینکه هیچ نشانه و اثری از زندگی نیست؟

حالا نقل این وبلاگ گروهی است که قرار بود ما را بعد از ده سال همچنان به هم ربط بدهد,که از پستها و کامنتهایش بفهمیم ئه فلانی هنوز زنده است!!! دارد می نویسد,خوشحال یا غمگین است,فلانی به فلان مسافرت رفته,فلانی بچه چهارمش هم به دنیا آمد!!!و از این نوع خزعبلات!

ولی هر ماه میاید و می رود با اینکه همه مان اینترنت دم دستمان است غیرت کامنت گذاشتن هم نمی کنیم چه برسد به پست گذاشتن!

این رو نوشتم که علامت زنده بودنم باشد,هرچند دیگر برای خیلی ها مهم نیست

شما هم اگر زنده اید یک دستی تکان بدهید ببینم!

روزگار را می بینید؟یک زمانی شده بودیم جزئی از زندگی همدیگر و حالا ...

من که به بی معرفتی خودم اذعان دارم شماها هم بیایید اعتراف کنید دور همی خوش باشیم!

سفرهای عاشقانه


این روزها شاهد موج سفرهای زیارتی هستیم.

یکی یکی افراد خداحافظی می کنند و روانه می شوند به مقصد کربلا.

گاهی از گوشه و کنار می شنویم که فلانی هم امسال می رود حج...

 
خب دیگر...

روزیِ ما هم این بوده که بنشینیم اینجا پشت لب تاپ، و بالای وبلاگ تایپ کنیم که :

همیشه آرزوی پر زدن به سوی بقیع                   همیشه حسرت دیدار کربلا دارم



پ.ن : فی عامی هذا و فی کل عام

و ماه سرازیر شده

بین همه ی دعاهای رمضانی، این عبارات را از دست ندهید که خوب جملاتی است :


اللهم انی اسئلک ان تجعل وفاتی قتلا فی سبیلک

تحت رایة نبیک

و اسئلک ان تقتل بی اعدائک و اعداء رسولک...

اللهم اجعل لی مع الرسول سبیلا

پ.ن : لیالی قدر در پیش است و قرار است سرنوشت مان دست کم تا سال آینده، رقم بخورد . این روزها به سالی که گذشت می اندیشم....

دعا کنیم.

کتاب نخوانان

سلام علیکم.

کتاب نخوان هستیم. البته شخصا بعد از نمایشگاه کتاب، دارم از جرگه ی کتاب نخوانان خارج می شوم

کی باشد بپیوندم به گروه کتاب خوانان.

بروم سراغ اصل مطلب.

از وقتی روحانی رئیس جمهور منتخب شده، تغییراتی هم درون رفقا رخ داده. مثلا اینکه به نظر میرسد

دارند کم کم به خودشان می آیند.از حالت انفعال و خمودی در آمده اند و انگار می خواهند فعال باشند!

رفقا !

این غوغا و ولوله ای را که درونمان به پا شده را به فال نیک بگیریم و

فراموش نکنیم که به قول رهبرعزیز:

 "...به آنها گفتم هر كارى بخواهيد بكنيد، بى‌مايه فطير است؛ بايد مايه داشته باشيد تا بتوانيد منشأ اثر باشيد. و به شما عرض مى‌كنم: برادران عزيز! مايه‌ى علمى را مستحكم كنيد.
بی مایه فطیر
است".

بی مایه فطیر است یعنی که کتاب نخوانی بس است.جمع کنیم خودمان را.مقاله ی خوب را بخوانیم.

به نوشته های سید شهدای اهل قلم، آوینی عزیز بی اعتنایی نکنیم.

بر مبنای همین روضه ها بود که این مقاله را از ایشان خواندم و کلی به قول امروزی ها! انرژی مثبت

گرفتم و البته یک چیزی هم انگار راه تنفسی آدم را تنگ کرده باشد...بغضی ...حرف فروخورده ای...

سر تا قدمش چون پری از عیب بری بود

از وقتی حضرت حافظ را یافتم، هرگز مرا در هیچ موضوعی وا نگذاشته. از ایشان در مورد جلیلی پرسیدم و از ذهنم گذشت کلمه دولت را هم در غزل بیابم نتیجه این شد که می بینید

آن یار کزو خانه ما جای پری بود               سر تا قدمش چون پری از عیب بری بود

دل گفت فروکش کنم این شهر به بویش    بیچاره ندانست که یارش سفری بود

منظور خردمند من آ ن ماه که او را            باحسن ادب شیوه صاحب نظری بود

از چنگ منش اختر بد مهر به در برد           آری چه کنم دولت دور قمری بود

عذری بنه ای دل که تو درویشی و او را      در مملکت حسن سر تاجوری بود

اوقات خوش آن بود که با دوست به سر شد    باقی همه بی حاصلی و بی خبری بود

هر گنج سعادت که خدا داد به حافظ          از یمن دعای شب و درس سحری بود

 

بیا و حماسه ی سیاسی ام باش !

1. تا این لحظه به یقین رسیده ام که توان اندکم را صرف کنم تا رئیس جمهور آینده یا حداد عادل بشود و یا سعید جلیلی.

2. عقل حکم می کند طرف کسی را بگیریم که احتمال رای بیشتری دارد. چرا ؟! جمله ی بالا را دوباره بخوانید. رئیس جمهور آینده باید یکی از این دونفر باشد. هر اقدامی و هر رائی که منجر شود به نتیجه ای غیر از نتیجه ی بالا، ساده لوحی و حماقتی است نا بخشودنی. هشت سال بلکه بیشتر باید خسارت بدهیم بابت یک اشتباه و فهم غلط از وظیفه و تکلیف.

3. قالیباف توی این تهران خراب شده توانسته رایی کسب کند. اگر برخی برای تخریب سعید جلیلی می گویند او احمدی نژاد 84 است ، من می گویم ای کاش قالیباف همان ورژن 84 احمدی نژاد بود. به کسی که اندازه ی احمدی نژاد ، توان اجرایی و شجاعت ندارد، رای نمی دهم. به کسی که توی مناظره ها برای دفاع از انقلاب و امام و رهبر، مثل جلیلی و حداد، جلز و ولزش در نمی آید رای نمی دهم. به کسی که می گذارد بیت المال غارت شود رای نمی دهم. من از مدیریت شهری منطقه ی محل زندگی خودم اصلا راضی نیستم. البته اگر هفت تیر به بالا می نشستم شاید این نظرم نبود...

4. بالا برویم پایین بیاییم ، امام برای اقتصاد انقلاب نکرد.

5. شباهت هایی می بینم بین امیر قطر و برخی کاندیدها.... من به کسی رای می دهم که کمترین شباهت را به اعراب شیخ نشین و مفت خور و ذلیل منطقه داشته باشد.

6. بیایید بپذیریم که در حال مبارزه هستیم و رئیس جمهورمان باید یک فرمانده باشد. یک آدم اهل مقاومت.
نه یک تدارکات چی . نه یک طراح دکوراسیون. نه یک پیمان کار...
رئیس جمهور کشوری که توی خط مقدم همه ی تحریم ها و فشارها ایستاده، باید اهل جنگ باشد. باید رزمنده باشد.
باید ...
باید یک پایش را در جبهه ی قبلی جا گذاشته باشد.

پ.ن : کسی اینجا کامنت نگذارد برای تبلیغ نامزدی غیر جلیلی و حداد. زیرا نرود میخ آهنی در سنگ.


چون کامنت های پست قبلی داشت زیاد می شد پست جدید زدم .... 

ادامه نوشته

حماسه ی سیاسی ام باش !


ما فلسفه هشتاد و دویی ها حمایت خود را از جناب آقای ...... اعلام می داریم.

با تشکر


عید امسال

عید امسال پر از بوی گل یاس شده
و پر از خاطره گندم و دسداس شده

همه دشت گواه‌اند که با بوی بهار
عطر یک خانه آتش زده احساس شده‌

چینش سفره امسال تفاوت دارد
سین هر سفره سلامی است که بر یاس شده‌

روضه چادر خاکی همه جا پیچیده
سیب‌ها طعم خوش کوثر و اخلاص شده

جان گل‌های جهان پیشکش یاسی که
زخمی سیلی باد و ستم داس شده

می تکانیم ...نمی تکانیم!


پرسشی که مطرح است این است :

آیا شما خانه را تکانده اید؟

پروسه ی خانه تکانی را به کجا رسانده اید؟

آیا اساسا قصد دارید چیزی را بتکانید؟

آیا خرید عید انجام داده اید؟

آیا سبزه سبز می کنید؟

آیا سفره ی هفت سین می اندازید؟

آیا ؟!


امام امت :


قابل توجه رئیس جمهور و مجلس: فرمایشات حضرت امام خمینی

چرا صدای مردم را درمی‌آورید؟ من از لسان اسلام نصیحتشان می‌کنم که با هم اختلاف نکنید. چه میراثی هست که می‌خواهید قسمت کنید و سرش اختلاف می‌کنید؟ این همه مردم جوان‌هایشان را دادند و میراث برای شما گذاشتند که شما... اینطور توی سر هم بزنید و فساد ایجاد کنید؟ میراث پدر کدامتان است که اینگونه می‌کنید؟
هرکسی برضد یکی دیگر بگوید ازمکتب خارج شده است و اصلا به درد ایران دیگر نمی‌خورد. دولت بخواهد مجلس را تضعیف کند مجلس بخواهد دولت را تضعیف بکند تمامی اینها برخلاف مکتب اسلام و مخالفت بامکتب اسلام است.

.....
....بایداین آقایان همانطورکه مدعی هستند اسلامی هستیم باید در عمل،قول،خطابه،حرف،نوشته وروزنامه‌هایشان نشان بدهندکه ما مسلمانیم.این چه مسلمانی است که هر روزنامه که برای یک طایفه است به دیگری فحاشی میکند؟ ما چه جوابی به مردم باید بدهیم؟ که مردم باید بگویند چه خبر است که مجلس با رئیس جمهور و رئیس جمهور با مجلس اینگونه می‌کند؟ ...

سالياني ست دلم شوق زيارت دارد


 أ
حلی الأسامی


العجل یا مولا ..

حاج آقا مجتبی هم رفت .....


                



می رسد ناله ی آن مادر عاشورایی...

در انتهای مراسم ِ امسالِ عزاداریِ بیت رهبری ، وقتی مداح شور گرفت که :

جوونی ما به فدات حسین جان        کی می رسیم به کربلات حسین جان

دوربین ، چهره ی رهبر را نشان داد. با شنیدن این بیت ، صورتشان سرخ شد و اشک هاشان جاری.

امسال که گذشت، ولی دلم روشن است به زودی یک اربعینی می آید که با پای پیاده توی مسیر نجف _ کربلا ، همین بیت را زمزمه می کنیم.ان شاء الله.

پ.ن : چهارمین مداحی اینجا را بشنوید. سوز عجیبی دارد...

جوجو های مامان

یکی شون داره پرواز کردن یاد می گیره، یکی شون تازه از تخم دراومده!

عباسموسی و عباس

از رنجی که نمی بریم ...

من کاری به این پست ندارم.شما بروید فقط کامنت هایش را کامل بخوانید.

http://motherlydays.blogfa.com/post-246.aspx

مقایسه ای بکنیم بین آنچه این روزها و سال ها سرگرمش هستیم با آنچه باید سرگرمش میشدیم.
بخوانید تا بفهمید وظیفه ی ما در این سال های فارغ التحصیلی چه بود و چه هست...
گاهی فکر  می کنم یعنی تا این حد مستضعف فکری داریم؟!
یعنی شهادت طلبی هم اثبات و توضیح و استدلال می خواهد؟!
با این آدم ها...با این مادر ها...
حتما می خواهد دیگر...

پ.ن:این که می گویند معلمی شغل انبیاء است،حرف بسیار درستی ست.این بچه های معصوم زیر دست مادر و پدرهای مستضعف و محروم و نادان،چیزی از فطرت برایشان باقی نمی ماند. مگر با معلمی و امثالش بشود کاری کرد برای فرزندان بی گناه و مظلوم این سرزمین...

صلی الله علیک یا ابا عبدالله...

قضاوت با خودتون! من که شرمنده شدم...

«روز و شب خود را به نوشتن و تحقيق اختصاص داده بود و جز براى كارهاى ضرورى از جاى خود برنمى‏خاست و جز به قدر ضرورت نمى‏خورد و نمى‏خوابيد، حتى در اعمال و عبادات شرعى فقط به مقدار فرائض اكتفاء مى‏كرد.

تا جايى كه دست راست وى از كتابت بازماند، پس با دست چپ خود نوشت. (و به گفته مؤلف نجوم السماء زمانى كه دست چپ ايشان هم از كار مى‏افتاده است ايشان دست از كار برنداشته و مطالب را با زبان املاء مى‏كرده است.) هرگاه از نشستن خسته مى‏شد به رو مى‏خوابيد و مى‏نوشت و اگر باز هم خسته مى‏شد به پشت مى‏خوابيد و كتاب را روى سينه خود مى‏گذاشت و مى‏نوشت تا جايى كه آية اللّه العظمى مرعشى نجفى به نقل از فرزند ايشان سيد ناصر حسين مى‏فرمايد:« زمانى كه جنازه ايشان را روى مغتسل قرار دادند اثر عميق يك خط افقى بر روى سينه شريف ايشان كه حاكى از محل قرار دادن كتاب بر آن بود ديده شد.»

و هيچ مانعى نمى‏توانست ايشان را از جهاد علمى باز دارد...»

آنچه خواندید قسمتی از زندگی سید میرحامد حسین هندی نیشابوری است که در ابتدای کتاب "عبقات الانوار فی الامامة الائمة الاطهار(علیهم السلام)" قسمت معرفی کتابش خوندم. این کتاب رو در دفاع از ولایت امیرالمؤمنین(علیه السلام) در رد کتاب تحفه اثنی عشریه مولوی عبدالعزیز دهلوی( که بر علیه اعتقادات شیعه نوشته شده) تالیف کردن.تک تک استدلالهای حریف رو به انواع و اقسام شیوه ها نقض کردند که به نظرم فقط خوندنش یه بار از اول تا آخر در حوصله و توان هرکسی نیست!‌ جمله علامه امینی در وصف کتاب : «بوی دل‌پذیرش در تمامی جهان پیچیده و آوازه‌اش از باختر تا خاور را گرفته است. هر کس آن را دیده دانسته که کتاب اعجازآمیز روشن‌گری است که هیج باطلی در آن راه ندارد و من در نوشتن الغدیر از دانش‌های با ارزش نهفته در آن بهره فراوان بردم.»

  یه نکته جالب دیگه هم نوشته بود که:

مرحوم شيخ آقا بزرگ پس از برشمردن تأليفات مير حامد حسين مى‏نويسد:« امرى عجيب است كه مير حامد حسين، اين همه كتابهاى نفيس و اين دايرة المعارف‏هاى بزرگ را تأليف كرده است در حالى كه جز با كاغذ و مركب اسلامى( يعنى كاغذ و مركبى كه در سرزمينهاى اسلامى و به دست مسلمانان تهيه مى‏شده است) نمى‏نوشته است و اين به دليل تقواى فراوان و ورع بسيار او بوده است. اصولا دورى وى از بكار بردن صنايع غير مسلمانان مشهور همگان است»

               

      تولد امام هادی(علیه السلام) و (پیشاپیش)عید غدیر  

                        رو بهتون تبریک میگم

 

 

 

برای زینبم

    انا لله و انا الیه راجعون   چند بار خواندم پیامت را! "دیر رسیدم..رفته بود، برای همیشه!و فردا برای همیشه باید از او دل بکنم..." باورکردنش برایم سخت بود. دلم داشت ازجا کنده می شد.آخر بی تعارف چون پدر خودم دوستشان داشتم، دلیلش را نمی دانم،ندیدمشان٬ اما به یاد دارم برایم می گفتی از او و خوبیهایش، از صبر و ومهربانی و دلسوزی شان، از درایت وفهمیدگی شان...

زینب جان، می دانم ساعت های سختی را سپری می کنی و لحظه لحظه این روزها به اندازه سالهای جدایی دشوار است و دردناک ٬می دانم غم بزرگی بر قلبت سنگینی می کند...اما این را هم خوب می دانم که ایشان همانطور که امام صادق(علیه السلام) فرمود "مرگ براى مؤمن مثل بوی خوشی که ببوید و از عطرش بوجد آید و درد از او جدا گردد..." در جوار رحمت الهی آرام گرفته اند و به حکم وعده "فمن یمت یرنی..."مست دیدار یار می باشند... ما نیز تا چشم باز کنیم، باید برویم.این رسم زندگی دنیای فانی است که هر روز به ما می گوید روزی نوبت شما خواهد شد و اینجا محل ماندن نیست و دیر یا زود مرگ دست شما را خواهد گرفت و به جایگاه اصلیتان کوچ خواهد داد.ای کاش بشنویم این ندای الرحیل الرحیل را...

زینب جان، این حرف ها را بیشتر برای دل خودم گفتم.راستش وقتی باهات حرف زدم احساس کردم در برابر صبر زینب گونه ات کم آوردم و تو داری به من دلداری می دهی!! با تمام وجود این را می گویم که چه عمل نیک و باقیات صالحاتی برای پدر بزرگوارت بالاتر از این که فرزندی صالح مثل تو دارد..

کلام را طولانی نمی کنم فقط باز هم تسلیت این خواهر ودوست کوچکت را بپذیر و ما را در غم خود شریک بدان.

هم شاگردی سلام !


1. تولد چهارسالگی وبلاگ مون مبارک .

2. دهمین سال آغاز  رفاقت هامون هم مبارک.

3. توی کلاسمون متولد ماه مهر زیاد داریم.می دونید دیگه .همشون اصلا یه جورایی با همه تون فرق دارن...یه جور دیگه ای هستند...اصلا یه وضعی !
مریم و مریم و ریحونه و خودم و ...دیگه کیا بودیم؟!
خلاصه تولدتون مبارک.متولدین ماه مهر.

4. می فرمان که :

شاعر نشدی وگرنه می فهمیدی                      پاییز بهاری ست که عاشق شده است


شهدا شرمنده ایم (مستند) !!

می خواستم بگویم مویدی پیدا کردم برای پست قبلی.حاج آقا مجتبی تهرانی،در اجتماع بزرگ طلاب حوزه های علمیه ی تهران،به مناسبت شروع سال تحصیلی،سخنرانی مهمی برای طلبه ها داشتند.این چند خط،بخشی از همان سخنرانی ست:

"...قضیّۀ دیگری را نقل میکنم. این را بسیاری از دوستان وآقایانی که در قم هستند هم میدانند. بعد از انقلاب ،دارالشفا را میخواستند خراب کنند و بسازند. به محضر امام آمدند تا برای تخریب اجازه بگیرند. ایشان این جمله را فرمودند: «هر یکدانه از این خشتها و آجرها که برای تعمیر دارالشفا عوض شود و یک آجر جدید بیاید، به همان مقدار از قداست اینجا کاسته خواهد شد.» این حرفها در حوزههای علمیّۀ ما مسخ و نسخ شدند و مسیرها دارد عوض میشود..."

پ.ن 1:کل مطلب ،کوتاه است و از اینجا بخوانیدش.
پ.ن 2:راستش  می خواستم بگویم،وقتی بوی مهر می آید و همه در تکاپوی آماده شدن هستند،وقتی همه جا پر شده از لوازم التحریر و کیف و دفتر و کتاب...خب دل آدم از سنگ نیست که ...دل آدم کلاس و مدرسه و دانشگاه و حوزه می خواهد.
اصلا دل آدم همین نیمکت های چوبی،همین تخته های سبز،همین گچ های رنگی،همین بوی مست کننده ی کتاب های نو ،عطر دل انگیز پاک کن می خواهد.
پ.ن3 :حضرتشان فرمودند : اطلبوا العلم من المهد الی اللحد.



شهدا شرمنده ایم...


مزار شهدای گمنام دانشگاه امام صادق (ع) واحد خواهران سابق،اخیرا پردیس خواهران،از روز اولی که ساخته شد اینجوری بود:


گذشت تا امسال که دیدیم دارند گود برداری می کنند و ستون ها رو آوردن پایین و خلاصه تغییرات اساسی.
نمی دونم دقیقا چی باید بگم...
فقط می گم :این بود آرمان های ما!!؟؟
الان مثلا چه فرق مهم و تاثیر گذاری کرده به نظر شما؟


قبور مطهر شهدا پس از تنوع طلبی های دوستان:

پ.ن :

شهدا شرمنده ایم.

دوباره فوری

 

ببخشید من دوباره دیر دست به کار شدم ولی دلم نیومد ننویسم . این بار وبلاگ رو تورق می کردم دیدم دو سال پیش یه پست گذاشته بودم که به درد این روزها میخوره حتما بخونید .

ادامه نوشته