مگر نمی گوییم که با حال ناتوانی (حضرت زهرا (سلام الله علیها)) به مسجد رفت، تا حقی را احقاق کند؟ ما هم باید در همه ی حالات تلاش کنیم، تا حق را احقاق کنیم. ما هم باید از کسی نترسیم. مگر نمی گوییم که یک تنه در مقابل جامعه ی بزرگ زمان خود ایستاد؟ ماهم باید همچنان که همسر بزرگوارش فرمود:« لا تستوحشو فی طریق الهدی لقلة اهله» ، از کم بودن تعدادمان در مقابل دنیای ظلم و استکبار نترسیم و تلاش کنیم.
امام خامنه ای
مثل شهید، مثل شمع است که خدمتش از نوع سوختهشدن و فانی شدن و پرتوافکندن است تا دیگران در این پرتو که به بهای نیستی او تمام شده بنشینند و آسایش بیابند و کار خویش را انجام دهند.
شهدا شمع محفل بشریتاند و محفل بشریت را روشن کردند. اگر این محفل تاریک میماند هیچ دستگاهی نمیتوانست کار خود را آغازکند یا ادامه دهد.
هیچ وقت خون شهید هدر نمیرود، خون شهید هر قطرهاش تبدیل به صدها قطره و هزارها قطره، بلکه به دریایی از خون میگردد و در پیکر اجتماع وارد میشود.
شهادت تزریق خون است به پیکراجتماع و این شهدا هستند که به پیکر اجتماع و در رگهای اجتماع خون جدید وارد میکنند.
علی(ع) به امید شهادت زنده بود. اگر این امید را از او میگرفتند خیری در زندگی نمیدید و زندگی برایش بیمعنی و بیمفهوم بود.
گریه بر شهید، شرکت در حماسهی او و هماهنگی با روح او و موافقت با نشاط او و حرکت در موج اوست.
منطق شهید، منطقی است آمیخته با منطق عشق از یک طرف و منطق اصلاح و مصلح از طرف دیگر.
شهید به خون خود و در حقیقت به تمام وجود و هستی خود ارزش و ابدیت و جاودانگی میبخشد.
شهید، شهید، کلمهی دیگری جای این کلمه را نمیگیرد و نمیتواند بگیرد.
شهید مطهری