آفتاب حُسن

ای آفتاب حُسن برون آ، دمی ز ابر* آن چهره مشعشع تابانم آرزوست

آفتاب حُسن

ای آفتاب حُسن برون آ، دمی ز ابر* آن چهره مشعشع تابانم آرزوست

یک گام تا خدا

چرا گاهی وقت ها، از «خدا» دور می شویم؟!

و دیگر حضورش را احساس نمی کنیم؟! و مدت ها در «تاریکی» خودمان، زندگی می کنیم.

راستی، راه نزدیک شدن به « خدا» چیست؟

و چگونه می توان، مهر و قهرش را احساس کرد، و از نورش، « نورانی» شد؟!

پیامبر (صلی الله علیه و آله) می فرماید: « خداوند متعال می فرماید؛ ای فرزند آدم! برای آمدن نزد من از جا برخیز، من به سوی تو می آیم. به سوی منقدمی بردار، من دوان دوان به سوی تو می آیم».

فقط برداشتن یک گام ، همین.

 

او خواهد آمد.......


احساس میکنم که نباشی بهار نیست

شــعری میان دفتر این روزگــــار نیست


معطوف میشود به شــما حس واژه ها

آقــــا خودت بگو مگر این افتخار نیست؟


من با سروده های همه شرط بسته ام

بیتی بدون نام شـــــــما ماندگار نیست


سین سلام سفره ی تحویل ســــال نو

معنای این قصیده مگر انــــتظار نیست؟


روزی ظـــــــــهور میکنی و میرسد بهار

اما به ماه وسال و زمان اعتبار نـــیست


تــــقویم هم به گفته ام اقـــــرار میکند

سوگند میخورد که نباشی بهار نیست 

من رفتنی ام......

اومد پیشم حالش خیلی عجیب بود فهمیدم با بقیه فرق میکنه
 
گفت :حاج آقا یه سوال دارم که خیلی جوابش برام مهمه
 
گفتم :چشم اگه جوابشو بدونم خوشحال میشم بتونم کمکتون کنم
 
گفت: من رفتنی ام!
گفتم: یعنی چی؟
گفت: دارم میمیرم


   
 
گفتم: دکتر دیگه ای رفتی، خارج از کشور؟
 
گفت: نه همه اتفاق نظر دارن، گفتن خارج هم کاری نمیشه کرد.
 
گفتم: خدا کریمه، انشاله که بهت سلامتی میده
 
با تعجب نگاه کرد و گفت: اگه من بمیرم یعنی خدا کریم نیست؟
 
فهمیدم آدم فهمیده ایه و نمیشه گل مالید سرش
 
گفتم: راست میگی، حالا سوالت چیه؟

 
گفت: ........ برو ادامش بی زحمت 

ادامه مطلب ...